
در زندگی پر سرعت ، همگام شدن با سرعت زندگی ، افتادن در گرداب سرگیجه آور زندگی و برخورد با سرگیجه ، حتی اگر سرنوشت چرخ را چرخاند و شما را به آنجا بیندازد ، نیز به عهده خود هر شخص است. با این حال ، دانستن پاسخ سوالاتی که در زیر خواهیم پرسید مهم است تا بفهمید که آیا در این گرداب افتاده ایم. آیا فقط ناراحت بودن به اندازه کافی برای گفتن "من افسرده هستم" کافی است؟ افسردگی چه ماسکی به خود می گیرد؟ اکثر افراد بدون کمک متخصص قادر به کنار آمدن با حوادث ناگوار و استرس های زندگی خود هستند. این افراد چگونه به این مهم دست می یابند و همگام با روند زندگی پیش می روند. نحوه مقابله و درمان افسردگی. آیا رژیم غذایی برای کنار آمدن با افسردگی مهم است؟ اگر می خواهید بدانید که چگونه می توان افسردگی را با درمان فیزیکی ، هنری و بسیاری از سوالات مشابه در مورد افسردگی درمان کرد ، خواندن مقاله مفید است.
افسرده ام؟
افسردگی فقط غم و اندوه ، درون گرایی بدون دلیل و تحریک پذیری نیست. اول از همه ، افسردگی نارضایتی از زندگی است و با از بین رفتن طعم زندگی ، ناگهان همه رنگ های آن از بین می رود و چشم های ما به جای همه رنگ های زندگی ، تاریک می شوند. این احساس تنها ماندن با تکالیف درسی و وظایف شغلی ، درد و بیماری های زندگی است که به عنوان یک بار فقط برای او در زندگی فرد فرو ریخته است. علاوه بر کشیدن دامن دست او ، بی خوابی باعث رنج می شود ، تمایلات جنسی او به سرعت برطرف می شود و حتی کارهای خانه که هر روز برای او آسان است و همیشه به راحتی انجام می شود ، بار او را تحمیل می کنند. افسردگی با رو به زوال روانشناسی افراد شروع به نشان دادن می کند. این یک وضعیت ذهنی با علائم عمومی مانند اختلال در دراز مدت در خلق و خوی مردم ، رکود ، بی حوصلگی و فقدان چشم انداز برای آینده است. در افرادی که چنین شرایطی را تجربه می کنند ، مطابق با قوانین عمومی پذیرفته شده:
کاهش سرعت حرکت
• بعضی اوقات هیجان.
• کند کردن روند تفکر ؛
• ظهور و ایجاد اختلال در اضطراب ؛
• ناراحتی ایده ها به صورت خود سرزنش کردن.
اختلال خواب به صورت بیدار شدن از خواب صبح زود.
• از دست دادن اشتها؛
• به عنوان کاهش علاقه نسبت به دیگران ظاهر می شود.
به طور کلی ، افسردگی در صورت بیماری های جسمی یا جسمی ، اگر قرار است به زبان ترکی بیان شود ، ماسک می گیرد. افرادی که با چنین شرایطی روبرو هستند ، اول از همه باعث از دست دادن توانایی کار ، ضعف ، ضعف ، فشار خون ، تپش قلب ، درد شکم ، مفاصل ، کمر و غیره می شوند. آنها از درد در جای خود شکایت دارند.
افسردگی های شدید ، روان پریشی مانیا ، اسکیزوفرنی ، مسمومیت شدید ارگانیسم و مصرف طولانی مدت الکل ، که باعث ظهور افکار و تلاش های مربوط به اقدامات خودکشی می شود ، ممکن است نتیجه یک آسیب روانی شدید باشد. همانطور که در بالا ذکر کردیم ، حتی اگر درمان سرپایی توسط متخصصان برای افسردگی هایی که خفیف اتفاق می افتد کافی باشد ، درمان های بستری و کمک متخصص برای افسردگی هایی که به اشکال شدید ایجاد می شوند ، مورد نیاز است.
اکثر مردم می توانند بدون کمک متخصص از وقایع دلخراش و استرس های رخ داده در زندگی خود کنار بیایند. اما او نمی تواند بیرون بیاید و:
• اگر در طی یک دوره دو هفته ای احساس سرخوردگی ، خلأ معنوی یا احساس بد و مدام ناخوشایند را تجربه کنید.
• اگر احساس می کنید زندگی دیگر برای شما جالب نیست و احساس می کنید که کارهای روزمره شما مانند گذشته خوشایند نیستند.
• اگر خسته هستید اما علی رغم خستگی قادر به خواب نیستید و به همین دلیل حتی بیشتر خسته هستید.
• اگر آنها به شما بگویند که شما مانند گذشته مرتب نیستید ، بی خیال هستید ، قادر به تصمیم گیری قاطع و انجام کار خود نیستید تا آخر.
• اگر شرایطی از این دست احساس گناه در شما ایجاد می کند ، و افکار شما درباره بی ارزش بودن و بی فایده بودن خود شما را تنها نمی گذارد ، احتمال افسردگی وجود دارد.
بیکاری ، فقر ، درگیری در محیط های خانوادگی و شغلی ، ترس از جریان سریع زندگی ، کمبود نور در خانه و محل کار ، مصرف بیش از حد کالری و به موازات این کمبود ویتامین و البته مصرف مواد محرک مانند الکل ، نیکوتین ، قهوه. این باعث می شود دردسر شما بیشتر شود.
با شروع افسردگی ، عدم حساسیت نسبت به آنچه در اطراف اتفاق می افتد ، احساس گناه زیاد ، ناتوانی در لذت بردن از زندگی و اشتیاق به تنهایی شروع می شود.
به طور کلی ، افسردگی به سه نوع تقسیم می شود:
• افسردگی عملکردی یک شرایط خاص برای افراد سالم است. به ندرت یا به صورت دوره ای اتفاق می افتد.
• افسردگی پاتولوژیک معمولاً در افراد مبتلا به اختلالات روانشناختی دیده می شود.
• افسردگی خیالی. این احساس در شخص احساس می شود گویی دچار افسردگی شده است و مردم این وضعیت را به او پیشنهاد می کنند و می خواهند اطرافیان او این وضعیت را بپذیرند. تقریباً 50٪ افسردگی های عملکردی افسردگی خیالی است.
دو دلیل وجود دارد که باعث افسردگی می شود و باعث بروز آن می شود. اینها:
• علل درون زا. در این حالت ، علت افسردگی در فرد یافت می شود. به عنوان مثال ، وقتی شخصی چیزی ندارد ، کسی نمی میرد ، کسی او را رها نکرده و ... افسرده بدون هیچ دلیل مشخص مانند.
• علل برون زا ؛ افسردگی به دلیل عدم وجود یک عامل بیرونی آشکار.

افسردگی به چنان اختلال روانی رایجی تبدیل شده است که در برخی موارد در میان بیماری های روانی از آن به عنوان "سرما روانشناختی" نیز یاد می شود. هر یک از ما حتی یکبار هم احساس له شدن کرده ایم. گاهی اوقات ، حتی افرادی که از سلامتی خوبی برخوردار هستند می توانند بگویند "من افسرده هستم" وقتی از شکست هر یک از برنامه های خود که برای آنها مهم است سیاه می شوند ، سیاه می شوند. مردم هر چقدر هم دردناک باشند ، آنها به زندگی روزمره خود ادامه می دهند. در مقابل ، افرادی که از اختلالات افسردگی رنج می برند ، احساس ناامیدی و ناامیدی می کنند. این وضعیت این افراد را تحت تأثیر خود نگه می دارد و آنها را برای مدت طولانی پشت سر نمی گذارد.
فراوانی افسردگی امروز یک مشکل مهم برای جامعه ما به وجود می آورد. این وضعیت به ویژه به عنوان تکثیر بیماری های افسردگی خود را نشان می دهد. وقتی به طور کلی وضعیت کشور خود را در نظر می گیریم ، به دلیل افزایش تعداد موقعیت های استرس زا ، یافتن منابع افسردگی و درمان آنها دشوار می شود. علاوه بر این ، با توجه به مردم آناتولی شرقی ، که به تنهایی مسئله تحقیق و تمرکز بر روی آن است ، ویژگیهای فرهنگی ، تاریخی و روانشناختی منحصر به مردم این منطقه نیز در افزایش افسردگی نقش مهمی دارند. به همین دلیل ، به سختی می توان علل افسردگی را کشف و درمان کرد. حتی اگر چنین عواملی نادیده گرفته شوند ، دلایل اصلی افسردگی افراد از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
رابطه افسردگی و خودکشی
افکار خودکشی ممکن است در افرادی که غالباً افسرده هستند رخ دهد ، به این معنا که ایده های جدا شدن از زندگی را می توان به شدت با مکانیسم حفظ خود ، که حرکت غریزی ارگانیسم است ، مقابله کرد.
افکار خودکشی ممکن است بسته به ویژگی افسردگی ، درجه عمق و نحوه بروز آن و همچنین موقعیتی که در آن رخ داده است ، متفاوت باشد.
هنگامی که افسردگی به اوج خود می رسد ، افراد ممکن است با اقدام غیر فکرانه اقدام به خودکشی کنند. با این حال ، اقدام به خودکشی در افرادی مشاهده می شود که نسبتاً کم عمق هستند ، بیش از حد در مورد بی ارزش بودن خود فکر می کنند ، ایده های خود سرزنش دارند و از طریق افسردگی علائم اختلالات شخصیتی دارند. بیشتر اوقات ، افراد به این دلیل دچار مشکل می شوند که ارتباط خود را با افرادی که نزدیک خود و پزشک معالج آنها هستند ، قطع می کنند.
برخی از انگیزه هایی که افراد را به سمت خودکشی سوق می دهد می توان به شرح زیر ذکر کرد:
• وضعیت روانی غیر قابل تحمل ؛
• افکار ناقص بودن و تحقیر نفس.
• تنبیه خود ؛
• مریض شدن؛
• معضل وجود (ناامیدی ، عدم درک).
• بیماری های بدون درمان ؛
• از دست دادن ارزش یا جایگاه در جامعه.
• موقعیت های ناگهانی که قبلا غیر بیماری زا بودند (خانواده ، محل کار ، روابط بین فردی) و غیره
در موارد افسردگی شدید با اقدام به خودکشی ، باید با روانپزشک یا روانشناس مشورت شود. در طول درمان روانشناختی افسردگی ، مشاوره روانشناسی باید انجام شود تا پنج جنبه حفظ زندگی هماهنگ شود:
1. باید توجه ویژه ای به بدن داشت. اینها شیوه های فعال زندگی و تمرینات آرام سازی است که توسط پزشک یا روانشناس انتخاب شده است.
2. اطمینان از اینکه فرد افسرده توسط خانواده کمک می شود.
3. تجزیه و تحلیل وضعیتی که به دلیل افسردگی درگیری ایجاد کرده است.
4. ترمیم روابط بین اقوام.
5. تعیین اهداف واقعی متناسب با امکانات فرد.
این تعارضات درونی ماست که زمینه ساز آگاهی ما است و اساس روانشناختی افسردگی را تشکیل می دهد. برای مثال آوردن چنین تعارضاتی ، یکی از رایج ترین این تعارضات است. این "برجستگی تمایل به آزاد بودن و در عین حال درخواست حمایت ، کمک و توجه زیاد از افراد دیگر" است. نوع معمول دیگر درگیری این است که اگرچه مردم نسبت به اطرافیان خود خشم و کینه دارند ، اما از آنها انتظار دارند که با آنها رفتار خوبی داشته باشند و روابط خوبی با آنها برقرار کنند.
منبع: https://drjebeli.com/